تقلید:
از خانواده- خصوصاً والدین-،دوستان و همسالان،محیط اجتماعی و...، خوشش میاد و ...)
* نمایش خود:
آدما خودشون رو از طُرق مختلف به نمایش عمومی می گذارند:
طریقه راه رفتن و نشستن، نوع بیان و سخن گفتن، آداب خوردن، آداب معاشرتهای عمومی و ایضاً "لباس و پوشش" که این آخریه "خط اول" به حساب میاد.
* احراز و ابراز هویت و شخصیت:
رفتار ما معرف شخصیت و هویت درونی و بیرونی ماست.
ماها از طریق کلامی و غیر کلامی(زبان بدن) به محیط اطرافمون می فهمونیم که چه کسی هستیم؟
و به چه نقشی علاقه مندیم؟
عباراتی چون:
"من اینجوریم" ، "میخوام اینطوری باشم ، " عقیده من اینه" ، "اینو دوست دارم" ، "از اون بدم میاد" و... ، در همین راستا مطرحه. تعلق به گروه:
بشر موجودی اجتماعیه و لذا دوست داره که توی یه گروه خودشو وارد کنه و یه جورایی بگه: " من دوستون دارم"(یعنی شما هم دوسم داشته باشین).در این حالته که برای پذیرش در یه گروه باید به رفتارهای اون گروه هم وفادار باقی بمونه تا طرد نشه.
( رضا با علاقه تمام و کلی پشتکار توی گروه تاتر مدرسه پذیرفته میشه، بچه ها مثلاً لباس B می پوشن؛ رضابرای اینکه زودتر و بهتر توی گرو جا وا کنه، همون لباسو انتخاب میکنه و...
* بیان اعتراض:
فیلم "ریش قرمز" اگه دیده باشین، یه جوونی بود که از حرفه طبابت خوشش نمی اومد و لذا لباس مخصوص طبیبان اون دوره رو نمی پوشید و ...
یا مثلاً یه گروه از کارگران از شرکت شون معترضن و خلاصه با پوشیدن یه لباس همراه با نوشته های اعتراضی یا استفاده از رنگهای محرک ، یه جورایی عرض اندام میکنن.
* حفظ استقلال:
نوجوونی و دوره پُرتلاطم بلوغ و اونهمه مشکلات. تازه "بایدها و نبایدهای" خانواده سر جای خود!
نوجوون هم برای این که فریاد بزنه: "من هم هستم" و "دیگه بزرگ شدم" ، "دست به انتخاب لباسی میزنه که ...
* بیان تفاوتها از طریق "منفی بافی":
در خصوص پوشیدن لباس ؛
جملاتی نظیر" خودم بهتر میدونم چی بپوشم" ، "من رو امر و نهی نکنین" ، "کاری به کارم نداشته باشید" و...، همه شیوه ها و ابزارهایی هستند که نوجون میخواد به والدین و اطرافیانش بگه که :
حالا اون فرق کرده و دیگه "کودک" به حساب نمیاد.
در واقع ویژگی منفی بافی، وسیله ای برای بیان احساسات یه نوجوانه.